ما دوران غمانگيزي را در اروپا سپري ميکنيم. رهبر ايران با زباني ساده و صميمانه آنچه را که موجب ترس و وحشت ما شده است، بيان ميکند؛ من اسم آن را «نامه حقيقت» ميگذارم و تنها کساني که نميخواهند با «حقيقت» روبرو شوند، اين نامه را بيمعنا ميدانند.
به گزارش
سلام لردگان؛ به نقل از مشرق- نامه دوم رهبر معظم انقلاب به جوانان کشورهاي غربي بازتابهاي متفاوتي در رسانههاي جهان و شبکههاي اجتماعي داشت. رسانههاي مستقل بسياري به آن پرداختند و خبرنگاران زيادي هم در صفحات شبکههاي اجتماعي آن را بازنشر داده و درباره آن تحليل ارائه دادند و به بحث پرداختند. اما همانطور که انتظار ميرفت اکثر رسانههاي مشهور غربي واکنشي به آن نشان نداده و از ان گذر کردند. البته اين را نيز بايد به فال نيک گرفت، چرا که روايت تحريفشده و ناقص آنان از پيام رهبر ايران، ابعاد مختلف اين نامه را منتقل نميکرد. از سوي ديگر، هدف اين نامه ارتباط و گفتگوي مستقيم و بيواسطه با جوانان در کشورهاي غربي بوده است و
بهترين راه براي اين هدف، بهرهگيري از شبکههاي اجتماعي است.
جملهاي که در ساعات اوليه نشر نامه، در ميان کاربران عربي محبوبيت بيشتري يافت و با اقبال بيشتري رو به رو شد، جمله «من تحميل فرهنگ غرب بر ساير ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهاي مستقل را يک خشونت خاموش و بسيار زيانبار تلقّي ميکنم» بود.
کارشناسان و تحليلگران هم بعد از انتشار اين نامه، مسؤوليت توزيع و بازنشر آن را متوجه داخل کردند و سانسور را امري اجتنابناپذير در گروه رسانههاي وابسته به جريان صهيونيسم دانستند: «
در درجه اول بايد دقت کرد که رسانههايي که در سبد سياستهاي صهيونيستي قرار دارند تلاش ميکنند تا فضا را به گونهاي تغيير دهند و يا اينکه سياست سانسور رسانهاي را دنبال کنند. در گام اول لازم است که در بحث موضوع انتشار با دقت و با پيگيري جدي از طريق رسانههاي متعدد دنبال شود.» (گفتگو با محمدفرهاد کليني کارشناس ارشد مسائل راهبردي)
«امروز تروريسم درد مشترک ما و شماست»
اما در خارج از کشور اگرچه با غلبه سانسور در اين حوزه مواجه بوديم، اما خبرنگاران مستقلي هم هستند که انتقال اين پيام و اطلاعرساني درباره آن را همانند ديگر وقايع و اخبار، وظيفه خود ميدانند. «تيتزيانا چاوارديني»، خبرنگار، تحليلگر و انسانشناس برجسته ايتاليايي يکي از اين خبرنگاران است که هم درباره اين نامه و هم نامه اول رهبر انقلاب به جوانان در کشورهاي آمريکاي شمالي و اروپا، فعاليت خبري داشتند.
تيتزيانا چاوارديني، خبرنگار، تحليلگر و انسانشناس ايتاليايي بيش از 12 سال در ايران زندگي کرده و نتيجه تحقيقات خود درباره اسلام و ايران را به رسانههاي اروپايي ارائه ميدهد
خانم چاوارديني از احساسش درباره اين نامه ميگويد: «ما دوران غمانگيزي را در اروپا سپري ميکنيم. رهبر معظم ايران با زباني ساده و صميمانه آنچه را که موجب ترس و وحشت ما شده است، بيان ميکند؛ من اسم آن را «نامه حقيقت» ميگذارم و تنها کساني که نميخواهند با «حقيقت» روبرو شوند، اين نامه را بيمعنا ميدانند.»
«من از شما جوانان مي خواهم که بر مبناي يک شناخت درست و با ژرف بيني و با استفاده از تجربههاي ناگوار، بنيانهاي يک تعامل صحيح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پي ريزي کنيد.»
چاوارديني تفاوت اين نامه با نامه اول رهبر انقلاب را صراحت بيشتر نامه دوم ميداند: «من اين نامه را صريحتر از نامه قبلي ديدم که اهميت آن نيز به وضوح مشاهده ميشود. در اين نامه ميتوانيم به خوبي دليل دردهاي امروز در اروپا را بشناسيم و با عوامل آن آشنا شويم. »
اين خبرنگار و انسانشناس ايتاليايي به خبرنگار مشرق درباره احساس دروني و شخصياش به عنوان يکي از مخاطبان آن، اظهارات جالبي را مطرح ميکند:
** شما هم يکي از مخاطبان نامه رهبر ايران هستيد؛ نامهاي که در آن به تغيير نگرش و تعامل شرافتمندانه با جهان اسلام دعوت شدهايد. وقتي نامه را ميخوانيد چه احساسي داريد؟
«وقتي اين نامه را ميخوانم احساس ميکنم پدري با فرزندانش صحبت ميکند. اين نامه بسيار صميمانه است. من در نامه قبلي رهبر ايران درماه ژانويه هم اين فرصت را داشتم که نظراتم را ابراز کنم و در رسانههاي ايتاليا منتشر کردم».
درباره نامه اول رهبر انقلاب، اين خبرنگار ايتاليايي گفته بود که اين نامه در تاريخ ثبت و ماندگار خواهد شد: «اين نامه در تاريخ ثبت خواهد شد. در حالي که بيشتر سياستمداران اروپا تلاش ميکنند با اسلامهراسي و خلق يک دشمن مشترک، سياستهاي خود را توجيه کنند، اين نامه (نامه اول رهبر انقلاب) ابتکاري بزرگ بود. آيتالله خامنهاي پردههاي ابهام را که رسانههاي غربي براي پوشاندن واقعيت اسلام بکار ميبرند، کنار زد و اسلام واقعي را معرفي کرد. من اين نامه را يک نامه "تاريخي" ميدانم چرا که پيام آن هميشه در تاريخ خواهد ماند.»
(عکس از نسيم)
** شما نامه اول را "تاريخي" ناميديد. درباره نامه دوم چه نظري داريد؟
«در نامه دوم، رهبري ايران پيشنهادات و راهنماييهايي را براي جوانان اروپايي داشتند که مايه آرامش آنان در اين برهه حساس و وحشتآفرين جهان است. بويژه براي ما در اروپا که در خانه خود از سوي تروريستها هدف قرار گرفتيم.
اين نکته که ايشان درباره احساس پس از حوادث پاريس گفتند و اينکه امروز به خاطر اين احساس ترس – از حملات تروريستي – آزادي گذشته را نداريم، بسيار نکته قابل توجهي بود؛ همانند ترسي که کودکان و مردم برخي کشورهاي خاورميانه هر روز آن را تجربه ميکنند.»
** شما به عنوان يک خبرنگار ايتاليايي و يک متخصص در رشته انسان شناسي، چه واکنشي در جامعه ايتاليا به اين نامه مشاهده کرديد؟ جوانان ايتاليا چطور به اين نامه واکنش نشان دادند و اصلا نامه رهبر ايران چه اهميتي براي يک جوان ايتاليايي دارد؟ برخي شايد تصور کنند که جوانان اروپايي بطور کلي با اين مفاهيم بيگانه هستند و غرق در زندگي پرشتاب و توسعهيافته اروپايي پيش ميروند و اولويتهاي متفاوتي دارند.
«اولويت رسانههاي ايتاليا، چگونگي مقابله و کنترل ترس و وحشت موجود در جامعه است. اما براي جوانان اين نکته اهميت دارد که حقيقت اسلام چيست. چرا که همچنان تفکيک درستي از اسلام و داعش در اروپا وجود ندارد. به همين دليل براي کسي که مسلمان نيست، پذيرش اين مطلب که اسلام دين صلح است، کار راحتي نيست. من شخصا به عنوان يک خبرنگار اين وظيفه را دارم که درباره اسلام اطلاعات درست را به مخاطبان برسانم.»
اين انسانشناس ايتاليايي 23 سال را در کشورهاي مختلف منطقه و شرقي سپري کرده است که 12 سال آن در ايران گذشته است. چاوارديني سه دوره سياسي متفاوت از اصلاحات تا اعتدال را در ايران تجربه کرده است و نسبت به انتقال واقعيتهاي ايران و اسلام در رسانههاي کشورش از جمله روزنامه "رپوبليکا" از نشريات پرتيراژ ايتاليا منتشر کرده است.»
** خانم چاوارديني، چند روز قبل شما هم که در شبکههاي اجتماعي از جمله توييتر فعال هستيد، شاهد بوديد که توييتر ضمن تعليق حساب کاربراني که درباره نامه رهبر ايران پيام ارسال کرده بودند، بخش زيادي از اين پيامها (توييت) را پاک کرد و به کاربران مورد نظر هشدار داد که رفتار خود را اصلاح کنند. ظاهرا سانسور از همان لحظات اوليه آغاز شده است. در ايتاليا وضعيت چگونه است؟ شما براي بازنشر اين نامه در کشور خود چه اقداماتي انجام داديد؟ (گزارش مشرق درباره اين اقدام توييتر در سانسور و حذف پيامهاي مربوط به نامه رهبر انقلاب)
اتفاق روز بعد از انتشار نامه و مسدود کردن حسابهاي کاربران توييتر و حذف پيامها، واقعا مضحک بود. سانسور هميشه وجود دارد و ما با آن روبرو هستيم. اما اقدام توييتر واقعا عجيب بود و هنوز پذيرش آن براي ما دشوار است.
اما من به عنوان خبرنگار مستقل، در توييتر اين نامه را بازنشر دادم. همچنين در مصاحبههاي مختلفي نظراتم را درباره آن بيان کردم. حتي در رسانههاي ايتاليايي هم مطالبي را منتشر کردم. اما يک نکته را مورد توجه قرار دهيد. رهبر معظم، بسيار مستقيم و بي پرده آمريکا و اسرائيل را خطاب قرار دادند. "شايد"، صرفا به عنوان يک احتمال، يکي از دلايل اقدام توييتر در حذف توييت هاي مربوط به نامه رهبر ايران، همين مورد باشد. اما بطور قاطع نمي توان درباره آن نظر داد.
توييتر خانم چاوارديني
** با توجه به تلاشها براي سانسور اين نامه، پيشنهاد شما براي افراد مسؤول و فعالان در داخل کشور چيست؟ اين نامه را چطور به دست مخاطبان آن برسانيم؟
«به نظرم بهترين راه پخش نامه در شبکههاي اجتماعي است تا نامه دست به دست بچرخد و کابران درباره آن نظر بدهند و بدين ترتيب پيام آن به گوش مردم خواهد رسيد.»
اين خبرنگار ايتاليايي شبکههاي اجتماعي را در حالي پيشنهاد داده است که همين چند روز قبل شاهد اقدام توييتر بوديم. اما به نظر ايشان، بازهم ميزان سانسور در اين فضا کمتر فضاي رسانههاي تحت تأثير سياستهاي جهاني است. اين سانسور تنها منحصر به رسانههاي آمريکايي يا انگليسي نيست. حتي در ايتاليا هم چنين فضايي بر رسانهها حاکم است:
«بگذاريد يک اعتراف هم بکنم... من اين نامه و تحليلهايي را براي چند روزنامه ايتاليايي هم فرستادم تا آن را به چاپ برسانند، اما آنان اخبار مربوط به نامه رهبر ايران را پوشش ندادند.»
به نظرم بهترين راه پخش نامه در شبکههاي اجتماعي است تا نامه دست به دست بچرخد و کابران درباره آن نظر بدهند و بدين ترتيب پيام آن به گوش مردم خواهد رسيد. من نامه رهبر ايران و تحليلهايي را براي چند روزنامه ايتاليايي فرستادم تا آن را به چاپ برسانند، اما آنان اخبار مربوط به نامه رهبر ايران را پوشش ندادند.
** فکر ميکنيد دليل اين اقدام آنان چيست؟ چه نيرويي آنها را از اطلاعرساني که وظيفه ذاتي رسانه است بازميدارد؟
فکر ميکنم دليل آنها همان نکتهاي باشد که پيشتر گفتم؛ اشارات صريح رهبري خطاب به آمريکا و اسرائيل. برخي روزنامهها خطوط قرمز سياسي دارند و اين خطوط قرمز را رد نميکنند. همچنين منافع سياسي و اقتصادي بسياري هم در ميان است.
گفتگو با خانم چاوارديني به اينجا که ميرسد پاسخها به سؤالات هم محتاطانهتر ميشود. ظاهرا اقامت طولاني مدت در ايران، فعاليتها و گزارشهاي مثبت از کشور و فعاليت خبري درباره دو نامه رهبر انقلاب، بدون هزينه و دردسر هم نبوده است:
چاوارديني: «پاسخ صريح دادن به اين سؤال برايم مشکل است. نميدانم چه بگويم.»
** اصراري ندارم موضع رسمي بگيريد و به دردسر بيفتيد.
ببينيد؛ بعضي رسانهها طرفدار ايران هستند، بعضي طرفدار اسرائيل. البته اين رويه غلطي است. چرا که اخبار بايد بدون توجه به جهتگيريهاي سياسي منتشر شود. در غيراينصورت وظيفه اطلاعرساني به درستي انجام نشده است. به عنوان مثال، من شخصا تلاش مي کنم اطلاعات دقيق و صحيح درباره ايران ارائه بدهم.
البته اين براي من بدون هزينه هم نبوده است. حتي بسياري دشمن من شدهاند.
- مثلا چه هزينههايي؟
اينکه بطور مثال مطالب من را منتشر نميکنند. وقتي مطالب مربوط به ايران و اسلام مثبت است، آنها خوششان نميآيد.
شايد اين يکي از همان روايتهايي است که به گفته خانم چاوارديني چندان به مذاق رسانههاي غربي خوش نميآيد؛ تحليلي که از ايشان و پس از انتشار نامه اول منتشر شد:
«هر کس که بين اسلام و گروههاي تروريستي رابطه برقرار ميکند، يقيناً اسلام را نميشناسد. رهبر معظم فاصله خود را از اقدامات تروريستي حفظ کرده است. غيرقابل باور است که فردي معتقد به يک دين اين اقدامات را انجام دهد. چگونه يک دين صلح به افراد ميگويد که ديگران را به قتل برسانند؟ اسلام هيچ ارتباطي با اين ستمگري ندارد. آنچه مردم نميدانند اين است که اولين قرباني اين ستمگري خود اسلام است. آنها به نام اسلام عمل ميکنند اما دلايل آنها مذهبي نبوده و فقط سياسي است. اين حملات و گروههاي تروريستي چهره صلحطلب اسلام را خدشهدار نميکند. ما بايد از خودمان بپرسيم: چهکسي از دشمن نشان دادن اسلام سود ميبرد يا قدرت انجام چنين کاري را دارد؟
ما ميدانيم که اسلام در حال گسترش در اروپاست. تعداد کساني که در ايتاليا به اسلام ميگروند نيز در حال افزايش است. اسلام دومين دين در ايتاليا است. فکر ميکنم گام بعدي را دولتهاي غربي بايد برداشته و ابزار سودمند براي فهم بهتر اسلام را فراهم سازند. در ايتاليا ما مدارسي داريم که در آنها محققيني از مليتهاي مختلف حضور دارند و اميدوارم که در آينده درسهايي درباره "مطالعات اديان" بهجاي مطالعه يک دين ارائه کنيم.»